زهرا رهنورد: اعدامهای سال ۶۷ لکه سیاهی است که با آب زمزم هم سفید نمیشود
گفتگو با خانم رهنورد به این راحتیها نیست. از نخستین تماس تلفنی با شماره موبایلی که فرد پشت خط گفت «ای کاش من خانم رهنورد بودم» تا زمان گرفتن پاسخهای کتبی سوالهایمان تقریبا دو ماه سپری شد. بعضی از سوالهای «خودنویس» مربوط به همان زمان است. میخواستیم به شکل سوال و جواب گفتگو کنیم، اما...
زهرا رهنورد، به عنوان یکی از شاخصترین و رکترین سخنگوهای جنبش سبز شناخته میشود. در بسیاری از موارد، «محذورات» میرحسین موسوی را ندارد و از انتقاد به هر نوعی استقبال میکند. وقتی ماهها پیش به خاطر طرح سوالهایی در باره گذشته انقلاب و «دوران طلایی امام» مورد حملههای بیشماری قرار گرفتیم، سخنان خانم رهنورد در گفتگویشان با «روزآنلاین» آب سردی بود بر آتش مخالفان «نقد» و «نق». ایشان طرح سوال و انتقاد را حتی اگر موجب استفاده از سوی رسانههای حاکم توتالیتر هم بشود، مفید خوانده بود که طبیعتا بسیاری از تلاش کنندگان برای ایجاد فضای سکوت این بخش از سخنان ایشان را تا حد زیادی نادیده گرفتند.
در همان روزها بود که به واسطه فعالیت گروهی از طرفداران جنبش یا کسانی که خود را مدافع «گمنام» جنبش مینامیدند، تهدید شدم. این نکته را از طریق یکی از نزدیکان خانم رهنورد با ایشان در میان گذاشتم و گفتم میخواهم با ایشان گفتگو کنم. سوال نخستین من هم از ایشان در همین باره بود.
هدف من، طرح سوالهایی بود که بسیاری به دنبال جوابشان بودهاند، اما مایل بودم این گفتگو، تلفنی میبود تا بر اساس هر پاسخشان، سوال بعدی را طرح میکردم. در نتیجه، بعد از پاسخ ایشان به آخرین سوال ارسالی، سوالهای زیادی وجود دارد که از ایشان خواهش میکنیم هر زمان که مایل بودند پاسخ دهند.
از ایشان به خاطر پذیرش گفتگو و پاسخهایشان ممنونیم و امیدواریم باب گفتگو همیشه باز بماند.
همچنین قدردان دوستانی هستیم که زحمت انتقال گفتگو و گرفتن پاسخ را کشیدهاند.
- در طول ماههای اخیر بارها از سوی کسانی که خود را سبز میخوانند تهدید شدهام؛ کسانی در فضای آنلاین، تلاش گستردهای برای حذف من کردهاند. از اهانت تا تهمت گرفته تا ترور شخصیت و اخیرا هم تلاش برای حذف کامل به دلیل تداوم پرسشگری. به تازگی هم [چند نفری] تهدید به مرگ را آغاز کردهاند . این هماهنگی برای من بسیار جذاب است. چند ماه پیش یکی از روزنامهنگاران دست اندرکار رسانهای سبز، تهدیدم کرد که در فضای آنلاین کاری خواهد کرد که پشیمان شوم و پشیمانی هم سودی نداشته باشد. بنا به گفته تعدادی از فعالان اجتماعی که با این روزنامهنگار مرتبطند، گروهی تلاش میکنند با حذف و بدنام کردن من، فضا را بر پرسشگران تنگ کنند و حذف مرا برای ترساندن بقیه استفاده کنند. به عبارت دیگر، من مثالی برای بقیه باشم. آیا سخنی خطاب به این گروه دارید؟ اگر اینها مدعی سبز بودنند، پس چه فرقی با انصار حزب الله و گروه های فشار دارند؟
* نقد یک نعمت و یک فرصت برای نقد شونده است. حتی نقد یعنی اینکه نقد کننده هم نقد شود برای او نیز یک فرصت است. همه ما اگر خود را در معرکه نقد قرار دهیم هم رشد فکری و شخصی خواهیم داشت و هم از خود محوری و خودکامگی و نهایتا در بعد سیاسی از دیکتاتوری مصون خواهیم بود. به سخن واضح تر نقد بر شما، نقد بر من، نقد بر موسوی، نقد بر جنبش سبز، نقد بر مردم یعنی همه ما در معرکه نقد قرار بگیریم شانس اصلاحات است برای همه ما. البته یک کاریکاتوریست شیوه نقد خاص خود را دارد که از تند و تیزی و ریشخند مایه میگیرد. نقد یک فکاهی نویس به صورت دیگری است، نقد شاعرانه به صورت دیگر و در قلمرو ادبیات شعر و نقد روزنامه نگارانه هم شکل خاص خود را دارد. یک بار آقای گلآقا شعری را که درباره جنگ گفته بودم نقد کرد و واژگان "حالا و هلا" را به صورتهای ریشخندی به کار برد و البته من در آن وقت ناراحت شدم که چرا به تکنیکهای شعری من نقد طنز گونه میشود. من هم در جایی نیشی به او زدم. اما حالا فکر می کنم که تند رفتهام و باید از طنز ایشان استقبال میکردم. البته آن موقع کودتایی نشده بود و مردم و حقیر نسبت به حالا وضع آرام تری داشتیم. شاید منتقدین شما، شما را با "کاریکاتور تمساح"در سطح بالایی از حق طلبی و نقادی میبینند که آنقدر بر آشفتهاند و از شما انتظار دارند که همچنان دوستدار رفیقان و همراهان و معترض به قدرت خودکامه باشید. اما من به همه دوستان منتقد و معترض از تجربیات خود میگویم. خوب است که همه ما از " ان ربکم الا علا " یعنی «فرعون گونه خود را پرستیدن» بپرهیزیم و در معرکه نقد وارد شویم و از زبان و بیانهای تخصصی نقد در حوزههای فکری و هنری استقبال کنیم.
- طبیعتا خاطرههای بسیاری از مردم از دوران انقلاب با خاطرات شما متفاوت است. بسیاری «دوران طلایی امام» را جور دیگری میبینند بسیاری آرمان های «امام» را برنمیتابند به نظر شما تاکید زیاد بر همین چیزها عامل تفرقه نیست؟
* همه ما خاطرات فردی مان با هم متفاوت است و در عین حال مشترکاتی هم دارد. آن سالها، سالهای عزت و سر بلندی همراه با خطاها و اشتباهات و تندروی هاست. این سخن من طی سی سال گذشته است. از سویی تقدیس عظمتها و از سویی نق زدن برای کاستیها و تند رویها. به عنوان یک روشنفکر منتقد که سر در چاه دانشگاه کرده و نالههای خود را در آنجا ضبط کرده، یادمان باشد در تفکرو باورهای مان چهارده معصوم داریم و نه بیشتر. پس هیچ فردی را نباید مطلق کرد اصلا چرا بر اصول و ارزشهای آزادیخواهانه و دمکراتیک توافق نکنیم؟ بر قانونگرایی و اینکه چرا در این مقطع قانون اساسی را به عنوان محور مشترک خود نپذیریم. با این تکلمه که قانون اساسیها در هیچ کجای دنیا وحی منزل نیستند و هر از گاهی دوباره بررسی میشوند و متمم میخورند. اما در عین حال ملتی متکثر از ذوق و سلیقه و فکر و باور و نژاد و فرهنگ و زبانهای متنوع به تاریخ پر فراز و نشیب خود فکر میکنند و آنقدر بلوغ فکری و شخصیتی دارند که اوج و فرودهای خود را درک کنند و سلیقهها و اندیشههای خود را پیگیری کنند چرا فکر میکنید ایدئولوژی بر بلوغ یک ملت غلبه دارد؟
- بخش بزرگی از طبقه متوسط نگاهی متفاوت به انقلاب دارد. اکثریت خاموش یا همان بخش خاکستری جامعه آنقدر بزرگ است که باید تلاش بیشتری برای جذب آن انجام گیرد. چرا پیامهای آقای موسوی آنچنان که باید و شاید روی این گروه تاثیر نگذاشته است؟ چرا چنین به نظر میرسد که نگرانی عمده آقای موسوی ریزش نیروهای ارزشی است؟
* من فکر میکنم تمام تجربیات سی ساله ما در این مقطع در انتخابات دهم ریاست جمهوری بار دیگر در معرض نقد و قضاوتمان قرار گرفته است. هر کس حق دارد هر فکر و سلیقه ای داشته باشد و برای آن آرمان پردازی کند و در عمل هم برای تحقق آن تلاش کند. امروز به این نتیجه رسیدهایم که شکوه وحدت رنگین کمان ملت شهر فرنگ نیست اما از همه رنگ است. و این تجربه بزرگی است. کثرت در وحدت هم فلسفی است و هم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، چرا حق نمیدهید در این هفت رنگ یا رنگارنگی، موسوی مذهبی دوستدار امام خمینی هم صادقانه رنگ خودش را داشته باشد. او که گفته است من در کنار شما هستم یعنی همین رنگی از رنگین کمان اندیشه و فرهنگ و سلیقه و قومیتها و زبانها. در این رنگین کمان از ارزشیترین مذهبی ها تا باورها و نگرشهای دیگر حضور دارند. آزادی و دمکراسی، رنگ بیرنگیهاست. چرا به موسوی حق ندهیم که به عنوان یک فرد مذهبی و دوستدار امام خمینی از او به نیکی یاد کند؟ البته ما بیش از چهارده معصوم نداریم و هیچ کس هم مطلق نیست اما باید قبول کرد ضمن حفظ حق انتقاد نسبت به هر فرد سیاسی و مذهبی، امام خمینی فروپاشی یک نظام پوسیده پلیسی و استبدادی وابسته به خارج را رهبری کرد و بخش عظیمی از ملت ما به او باور دارند.
- نگاه شما به آزادی بیان چیست؟ نگاه میر حسین موسوی چطور؟ دوستان زیادی میگویند وقتی سایت کلمه بسیاری از کامنتهای محترمانه را سانسور میکند، وقتی آقای موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
* هم من و هم موسوی به آزادی قلم، زبان و اندیشه باور داریم و عمده حضورمان در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز به همین دلیل بوده است. البته من شخصا مایل بودهام نظرات خودم را درباره سعادت ملت در بعد اقتصادی بین المللی و سیاسی و فرهنگی و آزادیها در خارج از چارچوب انتخابات بیان کنم اما در هر حال وضع به این صورت پیش رفت که همه شاهد بودیم. همین جا میگویم که من با «سایت کلمه» در ارتباط مستقیم نیستم و شخصا معتقدم نباید کامنتها سانسور شود مگر اینکه شخص پرستی و فردپرستی و فرعون پروری باشد که همیشه در تاریخ کشور ما دیده شده است. اگر نقد و راهنمایی در کامنتها باشد که چه بهتر. اما نکته آخر که گفتید اگر موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی می افتد؟ از اول هم قرار نبود موسوی به قدرت برسد. نکته در همین جاست قرار بود مردم به قدرت برسند. مردم امنیت داشته باشند. مردم به حقوق خود برسند پس قرار نبود و نخواهد بود باز هم فردی به قدرت برسد.
- گرچه بسیاری از نامههای رهبری به آقای موسوی در میان گروهی دست به دست شده اما اکثر مردم از این نامه نگاری ها بیاطلاعند. با این حال به نظر میرسد تجربه سال های ۶۷ و ۶۸ برای نخست وزیر امام چندان رضایت بخش نبوده به عبارتی قدرت کمتری داشتهاند . وقتی رییس دولت قدرت کمتری دارد، عملا نمیتواند پاسخگوی بسیاری از کارهای دولتش هم باشد. آقای موسوی با چه تصوری باز به میدان آمدند؟ با آنکه نه نیروهای مسلح و نه بسیاری از نیروها وفاداری گذشتگان را نداشتند و عملا نمیتوانستند در صورت پیروزی با توجه به ساختار حاکمیت کار خاصی از پیش ببرند؟
* من فکر میکنم اگر موسوی یا آقای کروبی در این انتخابات رییس جمهور میشدند قطعا رییس جمهور موفقی نبودند چرا که ساختار انقلاب اسلامی خیلی زود از مسیر سالم خودش خارج شده بود وبسیاری از اتفاقات و انحرافات در این ایام گریبانگیر کشور ما شده است که کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری یکی از آنها و باعث برملا شدن آن شد. من فکر می کنم این اتفاق برای ملت قدم مهمی در دست یابی به دمکراسی و آزادی و قانونگرایی است که امیدوارم از طریق جنبش مسالمت جوی اصلاحی تحقق پیدا کند.
- چرا سخن گفتن از وقایع دهه ۶۰ این قدر سخت است؟ قابل درک است که یک گروه با عملیات تروریستی خود فضا را مخدوش کرده بود، اما آیا میتوان اسرای یک گروه را به این راحتی در تابستان سال ۶۷ سر به نیست کرد؟ آیا میتوان پذیرفت که نخست وزیر از این ماجرا بیاطلاع بوده؟ آیا سکوت و حتی توجیه این اتفاق به معنی قبول داشتنش نیست؟
* البته همانطور که شما اشاره کردید جنایات و عملیات تروریستی آن گروه کذایی بر کسی پوشیده نیست. اما انتقامجویی طرف مقابل هم خطای بزرگی بوده است و هیچ کج روی قابل قبول یا اغماض نیست. اما به طوری که بارها گفته شده از این جنایت نه آقای خامنهای و نه آقای موسوی هیچ یک اطلاعی نداشتهاند و در حوزه وظایف شان هم نبوده است .البته سکوت و توجیهی هم در کار نیست و آن اقدامات خارج از چارچوبهای حقوقی و ملاحظات اخلاقی بوده که بارها در نشستها و در پاسخ به سوال کنندگان درباره آن تقبیح شده است، آن اتفاق لکههای سیاهی است که به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد.
- آیا هیچگاه به [خاوران]* رفتهاید تا به خانوادههای کشته شدگان سالهای ۶۰ و خانوادههای اقلیتهای مذهبی که عزیزی را در آنجا به خاک دارند تسلیت بگویید؟ اگر نه فکر میکنید کی چنین کنید تا فاصلهها کمتر و کمتر شود؟
* آقای کوثر شما چه فکر میکنید؟ کاش ایران بودید و در جریان محیط پلیسی و خفقان قرار می گرفتید! فکر میکنید من روی صندلی تابدار با لیوان آب میوهای در دست پا روی پا انداخته ام و دارم کتابهای هری پاتر می خوانم یا حسین کرد شبستری را حفظ میکنم. فکر میکنید شما در سپهر آزادیخواهان و ما هم پالکی بیخیالان و یا در کنار جنایتکاران هستیم؟ حاشا و کلا که چنین نیست همه ما یک خانوادهایم. زندانی داده، دردمند و مصیبت دیده و شناخته و شکنجه شده و هزینه داده. در گورستانها به سوگ نشسته و در مرگ و شهادت جوانان و عزیزانمان داغدارو سیهپوش. شما هم سری به ایران بزنید و با ما باشید یا حداقل با خواندن بیوگرافیها و با در جریان قرار گرفتن از مصائب ما از باتوم برقی خوردنها از گاز فلفل اختصاصی برای چشم و ریههای مجروح و از بازجویی های خیابانی و ترور شخصیتهای روزنامهای و دیجیتالی در جریان مصائب ما قرار بگیرید تا جنبش سبز را تنها نگذارید.
-------------------------
*در حروفچینی اولیه، به اشتباه «کهریزک» تایپ شده بود که از این بابت پوزش میخواهیم.
---------------------------------------------------------------------
ضرب و شتم دانشجویان دانشگاه آزاد رشت توسط انتظامات و ماموران حراست
همزمان با آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها و در اولین روز بازگشایی دانشگاه آزاد رشت، انتظامات آن دانشگاه به دستور حراست از ورود دانشجویان پسری که لباس های آستین کوتاه بر تن داشتند و دانشجویان دختری که به گفته مسئولان حراست پوشش نامناسب داشتند، ممانعت به عمل آورده و دانشجویان معترض به این امر را، مورد ضرب و شتم قرار دادند. برخوردهای انتظامات دانشگاه، موجب شد که تعداد بسیار زیادی از دانشجویان در مقابل در ورودی دانشگاه، دست به تجمع بزنند، که انتظامات با ضرب و شتم، اقدام به پراکنده کردن آن ها و جلوگیری از ورودشان نمود.
------------------------------------------------------
خاتمی: همرزمان همت و باکری برای دفاع از واقعیت بسیج و سپاه آشکارا موضع بگیرند
سیدمحمد خاتمی گفت:«در این هفته حوادثی رخ داد که موجب تأسف است، از جمله اهانتی که به بعضی از خانوادههای بزرگ شهیدانی که سمبل مقاومت و اندیشه رهایی بخش انقلاب اسلامی بودند انجام شد.» رئیسجمهور سابق کشورمان تصریح کرد:«همسران شهید همت و باکری، دو بانوی بزرگواری که بحق عرض میکنم اگربخواهیم خصلتها و خصوصیات همت و باکریها را بیابیم باید به این دو بانوی بزرگوار، شجاع، موقرو متدین و علاقهمند رجوع کنیم که همه زندگیشان را در رابطه با انقلاب و دفاع مقدس معنا کردند و سعی کردند جایگاه و پایگاه و حرمت دو شهید بزرگوار که به حق سمبل بزرگ مقاومت و ایثار و فداکاری و ایمان بودند نگاه دارند.» خاتمی تأکید کرد:«تعجب میکنم چرا وقتی خانواده های دو شهید بزرگوار همت و باکری و فرزندان ایشان مورد تعرض قرار میگیرند سرداران و رزمندگان بزرگی که همکار و همراه این دو شهید بودهاند فریاد نمی زنند. آنان که واقعاً از این رفتارها بیزارند این انتظار را از آنان داریم که برای دفاع از واقعیت سپاه و بسیج آشکارا موضع بگیرند، البته آرام و محترمانه، و نگذارند نهادهای انقلابی لطمه ببینند.» وی افزود:«با این حال به این دو بانو و فرزندانشان تعرض شد وبرایشان مشکل ایجاد کردند، آیا کسانیکه این کارها را انجام میدهند، علاقمند به شهیدان و بزرگداشت دفاع مقدس هستند یا اینکه اینها دچار غفلت اند و یا خدای ناکرده توطئهای وجود دارد که با نیروهایی که بیشتر به امام و انقلاب و مردم نزدیکتر بودند و بهتر از اصل انقلاب که متاسفانه امروز در معرض تهدید است نمایندگی میکنند، برخورد می کنند.» خاتمی تاکید کرد:«ممکن است مثل همیشه گفته میشود نیروهای خودسر این اعمال را انجام دادند! عجب نیروهای خودسر قوی هستند که همه کاری میکنند و یه صورت رسمی هم علیهشان موضع گرفته می شود ولی باز هم رفتارهایشان را تکرار میکنند، تعجب میکنم در نظامی مقتدر و با وجود نیروهایی که مدعی میشوند بر همه چیز مسلط هستند نمیتوانند با آنها برخورد کنند.»
---------------------------------------------------
حمله لباس شخصی ها به منزل شهید باکری
دقایقی پیش لباس شخصی ها بدون مجوز و به زور وارد منزل شهید باکری شدند. بنا به گزارشات رسیده به تحول سبز، امروز تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی برای دلجویی به منزل شهید باکری رفته بودند که با برخورد لباس شخصی ها مواجه میشوند. همچنین طبق گزارش های رسیده در حال حاضرنیرو های لباس شخصی ها در حال یازجویی حاظرین در منزل شهید باکری هستند ، در همین حال گفته شده است که لباس شخصی ها مانع ورود فخرالسادات محتشمی پور به منزل خانواده باکری شده اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر