آدرس ما تغییر کرد
آدرس جدید ما
شهدای راه آزادی را هرگز از یاد نخواهیم برد

آدرس جدید ما بخاطر فیلترشدنمان

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

آخرش چی میشه ؟

خیلی اوقات شده بود که درمورد زندگیم فکر میکردم . به کارام . به اینکه آیا کاری که میکنم درسته .اینکه واسه چی اومدیم توی این دنیا . اینکه چرا افکارمون اینجوریه . من خیلی فکر میکردم . وقتایی که دوستام با همدیگه بیرون میرفتن و خوشحال بودن باسه خودشون و دنبال تفریح بودن . من تو خونه داشتم فکر میکردم !!!. از اینکه خوب ، بعدش . روی هر چیزی فکر میکردم . فکر میکنم از بچگیم روزنامه میخریدم . یادمه من بیشتر وقتها خونه عموهام بودم . چند جور عمو داشتم . بچه که بودم خونه دوتاشون بیشتر میرفتم . خوب پسر داشتن دیگه  .منم که حداقلش میرم حموم میفهمم پسرم . یکیشون مثل خودمون بود با بچه هایی که همشون الان باسه خودشون آدم بزرگند و یکیشون حزب الهی مثلا . یادمه اون موقعی که خاتمی باسه بار دوم کاندید شده بود . اون عمو معمولیه و یکی از بچه هاش که همیشه باهم بودیم طرف خاتمی بودند . البته تو دور اول ( 2 خرداد ) طرف ناطق نوری بودند .منم فکر همنجوری بودم .  این عمو حزب الله بنده که احتمالاً الان بچه هاش دارن متنم رو میخونند هم یادم نیست طرف کی بود . فقط یادمه دو بار اسم یکی رو ازش شنیدم . فقط این رو یادمه که یه روز خونشون بودم که ایشون اومد تو و گفت ری شهری از همه اینا بهتره . یکبار هم یادمه چند سال پیش تلویزیون داشت دادگاه کرباسچی رو نشون میداد که عموم داشت میدید و کیف میکرد . یادم میاد که من بدم میومد از این دادگاه . نمیدونم چرا ؟؟ اون موقع نمیدونستم که اینا بیشتر درگیری سیاسی بینشونه . ولی نمیدونم چرا بدم میومد .... فکر میکنم افکار آزادی داشتم . ولی یه چیزی بود که درکش نمیکردم . این خوده جو بود . اینکه چی شد که خاتمی رای آورد .

نان و عشق وموتور هزار ......

تو اون فیلم یادم میاد صحنه های از جدل دو تا جوون . که یکی مثلاً یه بسیجی حزب اللهی بود و یکی یه جوون سوسول که مدعی بود دوم خردادیه . سر آخر هم یه صحنه ای از سوار شدن اونها تو ماشین خاتمی . نمیدونم شاید اون موقع یه شروع بود . فقط این رو میدونم که قبلا مثل الان یک عنصر ضد انقلاب نبودم . زمانی که آقایون توی مجلس ششم بودند . من همیشه روزنامه میخریدم . هر چند وقت یه بار هم یکیشون توقیف میشد . وقایع اتفاقیه . یاس نو . خیلی زیاد بود . این زمان فکر کنم دبیرستان بودم . خیلی این حوادث رد صلاحیت ها رو دنبال میکردم . فکر میکنم تقریباً اون موقع شدم ضد انقلاب . .....

البته قبلش از ترور حجاریان و 18 تیر یه چیزایی یادم میاد . هی کوی دانشگاه ، کوی دانشگاه که تلویزیون میگفت . آخرشم معلوم نشد کی به کی بود . قتل های زنجیره ای . که فقط سعید امامیش رو یادمه . که الان همه ، جزئیات کاملش رو میدونند  . ولی الان احساس میکنم یه چیزی تو زندگیم کم دارم و اونم یه عشقه . منظورم جنس مخالف نیست . منظور یه امیده  . یه زندگی .... نمیدونم الان که ساعت 3 صبحه و همه خوابند چرا من بیدارم . چرا برق اتاق من روشنه . چرا دارم یه فایل 100 مگی رو دانلود میکنم . چرا دارم تحقیق دانشگاه رو انجام میدم . چرا نشستم دارم باسه دو زار دهشاهی پول خودم رو میکشم . چرا اصلاً چند ساله دارم وبلاگ مینویسم . چرا ........ ؟

چرا زندگیم رو نمیکنم . چرا دنبال دردسر میگردم ؟ چرا اینهمه چیز میدونم . مغزم پر شده از کتاب های نوری زاده تا کتاب های مشیری و ترجمه و تفاسیر قران . فلاحیان مردی برای تمام فصول جنایت ... چاپ اول اردیبهشت 81

دونستن خیلی سخته . هر جوری میخوام فکر نکنم سخته . میخوام دور باشم سخته . من رو مادر و پدرم اینجوری بار نیاوردن . کشیده شدم . خودم خودم رو کشوندم .

یکمی این چند وقته خسته شدم . اینکه آخه چیکار میشه کرد . چجوری میشه این حکومت رو سرجاش نشوند . همینجور دارن میگیرن و میکشند . ما هم هیچکاری نمیتونیم بکنیم . یادمه آرزوش رو داشتیم یه همچین جمعیتی رو جمع کنیم . حالا که شد ، چی شد >؟؟؟ ما رو باش کی قراره به کی امید بده . پیش بینی من دو تا سه سال بود ولی الان فکر میکنم یکمی بیشتر طول میکشه .باید قبول کنیم کارمون خیلی سخته و هممون نمیدونیم باید چیکار کنم . منتظریم ببینیم . موسوی چی میگه . کروبی چی میگه . جرس چی گفت . قدرت رسانه ایمون هم که خیلی ضعیفه . میشه گفت کم آوردیم . نمیتونیم فیلم های تظاهرات رو سریع بفرستیم . فکر کنید روز تظاهرات همه کار میکنند که بهتون بگن نیستید . خیلی کارمون سخت شده . با حکومتی سرو کار داریم که راحت بنام دین میکشه . پول نفت داره که هر کاری بخواد باهاش میکنه . بدتر از اون با یه ملت مجنون طرفین . بابا کسی که حجاریان رو ترور کرده بود رو کردن رئیس امور ایثارگران !!!!!!!! آخه از این قضیه تابلوتر . کردانی که نماینده مجلس رفت بالا حکم ازاله بکارتش رو به همه نشون داد رو کردن وزیر کشور . .................

آخه امیرعلی احمق ول کن این ملتو . با مردمی سر و کار داریم که دقیقآ عین ما فکر میکنند کاری که میکنند درسته . ولی آیا اونها رو هم ببرن زندان همیطوری فکر میکنند . نمونه بارزش به عجز و ناله افتادن سعید امامی بود که دیدین چی شده بود ...!!! یعنی ما واقعاً یادمون رفته خاطراتی که پدر و مادرامون از کشتار وحشیانه بعد انقلاب تعریف میکردند . این چیزایی که یکی از فامیلامون که اصلاً کاری به کار اینا نداره داشت تعریف میکرد . از انداختن دختر پسرای 15 16 ساله تو جوب و زدنشون با میله های آهنی میخ دار !!!!! خاطراتی از معلما که میگفتن چند نفر از دوستانشون رو بردن و دیگه برنگشتن .....

خوب این رو کنار نامه تجاوز به دختران و پسران توی زندان بزارین . فیلم زن سعید امامی شاهد این قضایاست . بابا بخدا توی زندان وقتی چند نفر دارند باهات حال میکنند دوربین نداری .......

ای تف به زات و شرفمون که اگه اشتباه فکر کنیم . دارم دیووونه میشم . قاطی کردم . روزی رو ببینید که همونجور که خدا میگه یه نیروی خارجی میاد این حکومت رو برمیداره و اونوقت همون بلاهایی که اینا سر ما آوردن نیروهای خارجی سر ملت ما میارن . خدایا خودت همه ما رو به راه راست هدایت کن .


-امیرعلی پسرخاله ملت-

راستی الان صدای خروس اومد . صبح شده . نمیدونم هر روز که میره به آزادی نزدیک تر میشیم و یا ازش بیشتر دور میشیم .

 

هیچ نظری موجود نیست: